موتور سواری
کوچولوهای عزیزم که اصلا اجازه نمی دید مادر خانمی دراز بکشه و کمی استراحت بکنه. واسه همین منم بهتون می گم بیایید روی شکم مامانی بشنید و موتورسواری بکنید و خودم دراز می کشم. ولی بالا و پایین پریدنتون حسابی اشکم رو در میاره. دیشب گفتم که موتورسواری دیگه بسه حالا مامان آقای تاکسی می شه شما مسافر بشید. در حین رانندگی کمی بوق زدم و گفتم اهه این آقای راننده جلوتر نمی ره ترافیک درست کرده اعصابمون بهم ریخت. امیر حسین: مامان ترمز بکن تا من پیاده بشم. بعد از پیاده شدن یه راست به طرف دیوار رفت و محکم دو سه تا کوبید توی دیوار و بعدش اومد و گفت: مامان آقای راننده بد رو کتکش زدمش حالا می تونی بری. من: ...